برای یادگیری زبان انگلیسی، آشنایی با لغات پرکاربرد آشپزی در زندگی روزمره بسیار مهم است. یکی از جذابترین و کاربردیترین موضوعاتی که میتواند هم سرگرمکننده باشد و هم آموزشی یادگیری لغات های آشپزی و غذا است. این لغات نهتنها در گفتوگوهای روزمره، دیدن فیلمها و برنامههای آشپزی به کار میآیند، بلکه در تقویت زبان، درک مطلب و موفقیت در امتحانات زبان انگلیسی نیز بسیار مهم است .
اگر شما هم به آشپزی علاقهمند هستید یا دوست دارید انگلیسی را از طریق موضوعات این قبیل یاد بگیرید، این مقاله مخصوص شماست! در این بخش آکادمی آموزشی آسان برای شما کاربران عزیز مهمترین و پرکاربردترین لغات های مربوط به آشپزی، مواد غذایی، نوشیدنیها، دسرها، شیوههای پخت و اصطلاحات رستورانی را بهصورت دستهبندیشده و همراه با مثالهای کاربردی آماده کرده است.
چرا یادگیری لغات مرتبط با آشپزی مهم است؟
✅ گفتوگوی روزمره درباره غذا را آسانتر میکند
✅ در سفر و رستورانهای بینالمللی به راحتی ارتباط برقرار میکنیم
✅ برای دیدن برنامههای آشپزی و آموزشهای یوتیوب مفید است
✅ درامتحان های زبان مثل آیلتس و تافل نمره بهتری میگیریم
✅ باعث تنوع و جذابیت در یادگیری زبان میشودش
با یادگیری لغات آشپزی میتوانید
🥗 دستور غذاها را به انگلیسی بخوانید و درک کنید
🍳 درباره ابزارهای آشپزی صحبت کنید
🍗 نام گوشتها، دسرها، نوشیدنیها و مواد اولیه را به درستی بیان کنید
🌍 با غذاهای سنتی کشورهای مختلف آشنا شوید
ابزارهای آشپزی (Cooking Utensils)
Knife – چاقو |
Cutting board – تختهٔ برش |
Spatula – کفگیر |
Whisk – همزن دستی |
Peeler – پوستکن |
Grater – رنده |
Tongs – انبر |
Ladle – ملاقه |
Colander – آبکش |
Measuring cup – پیمانه |
Measuring spoon – قاشق اندازهگیری |
Rolling pin – وردنه |
Sieve – الک |
Pan – تابه |
Pot – قابلمه |
اصطلاحات مرتبط
I used a knife to chop the onions من از چاقو برای خرد کردن پیاز استفاده کردم. |
Place the vegetables on the cutting board سبزیجات را روی تختهٔ برش بگذار. |
Flip the pancake with a spatula پنکیک را با کفگیر برگردان. |
Beat the eggs with a whisk تخممرغها را با همزن دستی بزن. |
Use the peeler to remove the skin of the potato از پوستکن برای کندن پوست سیبزمینی استفاده کن. |
Grate the cheese with a grater پنیر را با رنده رنده کن. |
Grab the meat with the tongs گوشت را با انبر بگیر. |
Pour the soup with a ladle سوپ را با ملاقه بریز |
Drain the pasta using a colander ماکارونی را با استفاده از آبکش آبکش کن. |
She loves cooking Italian food for her family او عاشق آشپزی غذای ایتالیایی برای خانوادهاش است. |
مواد اولیهٔ رایج در آشپزی (Common Ingredients)
Salt – نمک |
Pepper – فلفل |
Oil – روغن |
Butter – کره |
Onion – پیاز |
Garlic – سیر |
Tomato – گوجهفرنگی |
Potato – سیبزمینی |
Flour – آرد |
Rice – برنج |
Sugar – شکر |
Vinegar – سرکه |
Chili – فلفلتند |
Lemon – لیمو |
Yogurt – ماست |
اصطلاحات مرتبط
Add a pinch of salt to the soup کمی نمک به سوپ اضافه کن. |
Sprinkle some pepper for flavor برای طعم بهتر کمی فلفل بپاش. |
Heat the oil before frying the onions پیش از سرخ کردن پیاز، روغن را گرم کن. |
Melt the butter in the pan. کره را در تابه آب کن. |
Chop the onion into small pieces پیاز را ریز خرد کن. |
Mince the garlic and fry it gently سیر را ریز کن و با ملایمت سرخ کن. |
Cooking is both an art and a science آشپزی هم یک هنر است و هم یک علم. |
Boil the potatoes until soft سیبزمینیها را تا نرم شوند بجوشان. |
Sift the flour before mixing پیش از مخلوط کردن، آرد را الک کن. |
Rinse the rice several times before cooking برنج را چند بار بشوی پیش از پختن. |
شیوههای پخت (Cooking Methods)
Boil – جوشاندن |
Fry – سرخ کردن |
Grill – کباب کردن |
Bake – پختن در فر |
Steam – بخارپز کردن |
Roast – بریان کردن |
Simmer – آرام جوشاندن |
Broil – پختن با شعلهٔ بالا |
Stir-fry – سرخ کردن سریع با هم زدن |
Marinate – مزهدار کردن (در چاشنی خواباندن) |
Blanch – نیمپز کردن |
Poach – پختن در آب داغ بدون جوش |
Barbecue – باربکیو کردن |
Smoke – دودی کردن |
اصطلاحات مرتبط
Boil the eggs for 10 minutes تخممرغها را ۱۰ دقیقه بجوشان. |
I will fry the chicken in hot oil مرغ را در روغن داغ سرخ میکنم. |
Let’s grill the meat over charcoal بیایید گوشت را روی زغال کباب کنیم. |
She loves to bake cakes on weekends او آخر هفتهها عاشق پختن کیک است. |
I started learning cooking during the pandemic من در دوران همهگیری شروع به یادگیری آشپزی کردم. |
We will roast the turkey for the party بوقلمون را برای مهمانی بریان میکنیم. |
Simmer the sauce for 30 minutes سس را ۳۰ دقیقه آرام بجوشان. |
Broil the fish for five minutes ماهی را پنج دقیقه با شعلهٔ بالا بپز. |
Marinate the meat overnight for better flavor گوشت را برای طعم بهتر یک شب در چاشنی بخوابان. |
انواع غذاها و وعدهها (Types of Meals and Dishes)
Breakfast – صبحانه |
Lunch – ناهار |
Dinner – شام |
Snack – میانوعده |
Appetizer – پیشغذا |
Main course – غذای اصلی |
Dessert – دسر |
Soup – سوپ |
Salad – سالاد |
Stew – خورش |
Grilled meat – گوشت کبابی |
Rice dish – غذای برنجی |
Flatbread – نان تخت (مانند نان تنوری) |
Kebab– کباب |
Pilaf – پلو (برنج مخلوط با گوشت یا سبزیجات) |
اصطلاحات مرتبط
I had eggs and bread for breakfast من برای صبحانه تخممرغ و نان خوردم. |
We usually eat rice for lunch ما معمولاً برای ناهار برنج میخوریم. |
Tonight’s dinner is chicken stew شام امشب خورش مرغ است. |
I had a fruit snack in the afternoon بعدازظهر یک میانوعده میوه خوردم. |
The soup was served as an appetizer سوپ بهعنوان پیشغذا سرو شد. |
The main course was lamb kebab غذای اصلی کباب بره بود. |
His cooking skills have improved a lot مهارتهای آشپزی او خیلی بهتر شدهاند. |
The soup is hot and spicy سوپ داغ و تند است. |
She made a vegetable salad او سالاد سبزیجات درست کرد. |
My favorite dish is meat stew with ric غذای مورد علاقهام خورش گوشت با برنج است. |
طعم و مزه (Flavors and Tastes)
Sweet – شیرین |
Sour – ترش |
Salty – شور |
Bitter – تلخ |
Spicy – تند |
Savory – خوشطعم (معمولاً شور و خوشمزه) |
Bland – بدون طعم |
Tangy – مایل به ترش |
Smoky – دودی |
Rich – سنگین و پرچرب |
Fresh – تازه |
Creamy – خامهای |
Crunchy – ترد |
Juicy – آبدار |
Tender – نرم و لطیف |
اصطلاحات مرتبط
This cake is very sweet این کیک خیلی شیرین است. |
The lemon juice tastes sour آبلیمو ترش مزه دارد. |
Be careful, the soup is too salty مراقب باش، سوپ خیلی شور است. |
Some vegetables have a slightly bitter flavor بعضی سبزیجات طعم کمی تلخ دارند. |
She took a cooking class last summer او تابستان گذشته در یک کلاس آشپزی شرکت کرد. |
This stew is very savory and delicious این خورش خیلی خوشطعم و لذیذ است. |
The soup is a bit bland, it needs more seasoning سوپ کمی بدون طعم است، باید ادویهاش را زیاد کنیم. |
The sauce has a tangy flavor from the vinegar سس طعم مایل به ترش از سرکه دارد. |
My grandmother taught me traditional cooking مادربزرگم به من آشپزی سنتی یاد داد. |
This dessert is very rich and creamy این دسر خیلی سنگین و خامهای است. |
ادویهها و چاشنیها (Spices and Seasonings)
Cumin – زیره |
Coriander – گشنیز (تخم یا برگ) |
Turmeric – زردچوبه |
Cinnamon – دارچین |
Cardamom – هل |
Clove – میخک |
Black pepper – فلفل سیاه |
Red chili powder – پودر فلفل قرمز |
Salt – نمک |
Ginger – زنجبیل |
Nutmeg – جوز هندی |
Saffron – زعفران |
Paprika – پاپریکا |
Bay leaf – برگ بو |
Mustard seeds – دانه خردل |
اصطلاحات مرتبط
Add some cumin to the stew for better aroma برای بوی بهتر، کمی زیره به خورش اضافه کن. |
Coriander leaves are used to garnish the dish برگهای گشنیز برای تزیین غذا استفاده میشوند. |
The yellow color comes from turmeric رنگ زرد از زردچوبه میآید. |
Cinnamon is often used in desserts دارچین معمولاً در دسرها استفاده میشود. |
I like to add cardamom to my tea دوست دارم به چای خودم هل اضافه کنم. |
They are watching a cooking show on TV آنها در حال تماشای برنامهٔ آشپزی در تلویزیون هستند. |
Grind some black pepper for the salad کمی فلفل سیاه برای سالاد آسیاب کن. |
The dish is very spicy because of the red chili powder غذا بهخاطر پودر فلفل قرمز خیلی تند است. |
Cooking for others brings me joy آشپزی برای دیگران برایم شادی میآورد. |
Fresh ginger adds a zesty flavor to the soup زنجبیل تازه به سوپ طعم تند و تازه میدهد. |
انواع نان و غلات (Types of Bread and Grains)
Flatbread – نان تخت (مانند نان تنوری) |
Bread – نان |
Pita – نان پیتا |
Rice – برنج |
Brown rice – برنج قهوهای |
Bulgur – بلغور |
Quinoa – کینوا |
Oats – جو دوسر |
Barley – جو |
Cornmeal – آرد ذرت |
Wheat – گندم |
Rye – چاودار |
Sourdough – نان ترش |
Bagel – نان حلقهای |
موجودات دریایی
Fresh bread is served with every meal نان تازه با هر غذا سرو میشود. |
We ate flatbread with the stew با خورش، نان تخت خوردیم. |
He opened a restaurant to share his love for cooking او برای به اشتراک گذاشتن علاقهاش به آشپزی یک رستوران باز کرد. |
I prefer brown rice over white rice من برنج قهوهای را به برنج سفید ترجیح میدهم. |
Bulgur is often used in Middle Eastern salads بلغور اغلب در سالادهای خاورمیانه استفاده میشود. |
I enjoy cooking more than eating من از آشپزی بیشتر از خوردن لذت میبرم. |
I eat oats for breakfast every day من هر روز صبحانه جو دوسر میخورم. |
Barley can be used in soups and stews جو را میتوان در سوپها و خورشها استفاده کرد. |
Cornbread is made from cornmeal نان ذرت از آرد ذرت ساخته میشود. |
سبزیجات (Vegetables)
Carrot – هویج |
Potato – سیبزمینی |
Tomato – گوجهفرنگی |
Onion – پیاز |
Garlic – سیر |
Spinach – اسفناج |
Cucumber – خیار |
Eggplant – بادمجان |
Bell pepper – فلفل دلمهای |
Broccoli – کلم بروکلی |
Cauliflower – گل کلم |
Green beans – لوبیا سبز |
Zucchini – کدو سبز |
Lettuce – کاهو |
Mushroom – قارچ |
اصطلاحات مرتبط
I chopped the carrots for the soup من هویجها را برای سوپ خرد کردم. |
Peel the potatoes before boiling قبل از جوشاندن، سیبزمینیها را پوست بکن. |
We need to buy some cooking tools ما باید چند وسیلهٔ آشپزی بخریم. |
Slice the onions thinly پیازها را نازک برش بده. |
Crush the garlic cloves for the sauce حبههای سیر را برای سس له کن. |
Add some spinach to your omelette کمی اسفناج به املتت اضافه کن. |
Steam the broccoli lightly کلم بروکلی را کمی بخارپز کن. |
Wash the cucumbers thoroughly خیارها را خوب بشوی. |
Grill the eggplants until soft بادمجانها را تا نرم شدن کباب کن. |
She has a passion for cooking healthy meals او علاقهٔ زیادی به آشپزی غذاهای سالم دارد. |
انواع گوشت و ماهی (Types of Meat and Fish)
Beef – گوشت گاو |
Lamb – گوشت بره |
Chicken – مرغ |
Turkey – بوقلمون |
Pork – گوشت خوک |
Fish – ماهی |
Salmon – ماهی سالمون |
Tuna – تن ماهی |
Shrimp – میگو |
Crab – خرچنگ |
Lobster – خرچنگ دریایی |
Clams – صدف |
Cod – ماهی کاد |
Mackerel – ماهی ماکرل |
Trout – ماهی قزلآلا |
اصطلاحات مرتبط
I bought fresh beef for the stew من گوشت تازه گاو برای خورش خریدم. |
The lamb kebab is very popular here کباب بره اینجا خیلی محبوب است. |
We grilled the chicken on the barbecue مرغ را روی باربیکیو کباب کردیم. |
Turkey is often served during holidays بوقلمون معمولاً در تعطیلات سرو میشود. |
He doesn’t eat pork for religious reasons او به دلایل مذهبی گوشت خوک نمیخورد. |
Fresh fish is available at the market ماهی تازه در بازار موجود است. |
Salmon is rich in omega-3 fatty acids ماهی سالمون سرشار از اسیدهای چرب امگا-۳ است. |
Canned tuna is convenient for sandwiches تن ماهی کنسروی برای ساندویچ مناسب است. |
Cooking at home is cheaper than eating out آشپزی در خانه از غذا خوردن بیرون ارزانتر است. |
The crab was cooked with garlic butter خرچنگ با کره سیر پخته شد. |
دسرها و شیرینیها (Desserts and Sweets)
Cake – کیک |
Cookie – بیسکوییت / کوکی |
Pie – پای |
Pudding – پودینگ |
Ice cream – بستنی |
Chocolate – شکلات |
Candy – آبنبات |
Jelly – ژله |
Brownie – براونی (نوعی کیک شکلاتی) |
Muffin – مافین (نوعی کیک فنجانی) |
Doughnut – دونات |
Custard – کرم کاسترد |
Cheesecake – چیزکیک |
Trifle – دسر چندلایه (کیک، خامه، میوه) |
Tart – تارت (نوعی پای با میوه یا کرم) |
اصطلاحات مرتبط
She baked a chocolate cake for my birthday او برای تولدم یک کیک شکلاتی پخت. |
I love eating cookies with tea من خوردن بیسکوئیت با چای را دوست دارم. |
Apple pie is a classic American dessert پای سیب یک دسر کلاسیک آمریکایی است. |
We had vanilla pudding for dessert ما پودینگ وانیلی بهعنوان دسر خوردیم. |
It’s too hot! Let’s have some ice cream خیلی گرمه! بیایید کمی بستنی بخوریم. |
She bought me a box of chocolates او یک جعبه شکلات برایم خرید. |
Kids love colorful candy بچهها عاشق آبنباتهای رنگی هستند. |
He reads cooking books to try new recipes او کتابهای آشپزی میخواند تا دستورهای جدید را امتحان کند. |
I made brownies with walnuts من براونی با گردو درست کردم. |
Donuts are often fried and glazed with sugar دوناتها معمولاً سرخ میشوند و با شکر پوشیده میشوند. |
انواع نوشیدنیها (Drinks & Beverages)
Water – آب |
Juice – آبمیوه |
Milk – شیر |
Tea – چای |
Coffee – قهوه |
Soda – نوشابه |
Lemonade – شربت لیمو |
Smoothie – اسموتی |
Milkshake – میلکشیک |
Hot chocolate – شکلات داغ |
Green tea – چای سبز |
Herbal tea – دمنوش گیاهی |
Energy drink – نوشیدنی انرژیزا |
Coconut water – آب نارگیل |
Iced tea – چای سرد |
اصطلاحات مرتبط
Drink water every day to stay healthy هر روز آب بنوش تا سالم بمانی. |
I love orange juice with breakfast من عاشق آب پرتقال با صبحانه هستم. |
Children need milk for strong bones بچهها برای استخوانهای قوی به شیر نیاز دارند. |
Let’s have a cup of tea بیایید یک فنجان چای بنوشیم. |
She drinks coffee every morning او هر صبح قهوه مینوشد. |
I don’t like to drink soda too much من زیاد نوشابه نمینوشم. |
Lemonade is refreshing in the summer شربت لیمو در تابستان نشاطآور است. |
This strawberry smoothie is delicious این اسموتی توتفرنگی خوشمزه است. |
He ordered a chocolate milkshake او یک میلکشیک شکلاتی سفارش داد. |
We had hot chocolate on the snowy day در روز برفی، شکلات داغ خوردیم. |
به غذاهای سنتی و محلی کشورها (Traditional & Local Foods from Around the World)
Kebab – کباب (غذای محبوب در خاورمیانه و آسیای مرکزی) |
Sushi – سوشی (ژاپن) |
Tacos – تاکو (مکزیک) |
Paella – پائیا (اسپانیا) |
Biryani – بریانی (هند و پاکستان) |
Goulash – گولاش (مجارستان) |
Moussaka – موساکا (یونان) |
Tagine – تاجین (مراکش) |
Pho – فو (ویتنام) |
Pierogi – پیروگی (لهستان) |
Falafel – فلافل (خاورمیانه) |
Kimchi – کیمچی (کره جنوبی) |
Shorba – شوربا (سوپ سنتی کشورهای عربی و آسیایی) |
Mantoo – منتو (افغانستان) |
رستوران و سفارش غذا (Restaurant & Ordering Vocabulary)
Menu – منو |
Waiter / Waitress – پیشخدمت (مرد / زن) |
Reservation – رزرو |
Bill / Check – صورتحساب |
Tip – انعام |
Order – سفارش دادن |
Serve – سرو کردن |
Dish – غذا / بشقاب |
Appetizer – پیشغذا |
Main course – غذای اصلی |
Dessert – دسر |
Beverage / Drink – نوشیدنی |
Special of the day – غذای ویژه روز |
Takeaway / Takeout – غذای بیرونبر |
Table for two – میز برای دو نفر |
اصطلاحات مرتبط
Can I see the menu, please میتوانم منو را ببینم، لطفاً؟ |
The waiter was very polite پیشخدمت خیلی مؤدب بود. |
We made a reservation for 7 o’clock ما برای ساعت ۷ رزرو کردیم. |
? Could we have the bill, please میشود لطفاً صورتحساب را بیاورید؟ |
Don’t forget to leave a tip for the waiter انعام دادن به پیشخدمت را فراموش نکن. |
I’d like to order the grilled chicken من میخواهم مرغ گریلشده سفارش دهم. |
They served the food quickly آنها غذا را سریع سرو کردند. |
This dish is made with lamb and rice این غذا با گوشت بره و برنج درست شده است. |
My brother is studying culinary arts to become a professional in cooking برادرم در حال تحصیل در رشتهٔ هنرهای آشپزی است تا یک فرد حرفهای شود. |
The main course was delicious غذای اصلی خیلی خوشمزه بود |
نتیجه گیری
اهمیت یادگیری زبان انگلیسی در دنیای جهانیشدهٔ امروز قابل انکار نیست. انگلیسی بهعنوان یکی از پرکاربردترین زبانهای دنیا است لغات مرتبط با آشپزی به زبان انگلیسی تنها محدود به آشپزخانه نیست، بلکه میتواند در جنبههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی تأثیرگذار باشد.
درقدم اول آشنایی با لغات آشپزی به زبانکسانی که زبان انگلیسی میخواند این امکان را میدهد که در فعالیتهای اجتماعی مانند مهمانیهای غذایی یا کلاسهای آشپزی شرکت فعالتری داشته باشند. این نوع مشارکت، زمینهساز ایجاد روابط اجتماعی جدید نیز خواهد بود، چرا که غذا خوردن و آشپزی از فعالیتهای مهم اجتماعی به شمار میروند.در قدم دوم، یادگیری لغات آشپزی در رشد شخصی کسی که زبان میخواند نقش دارد. مهارت در آشپزی میتواند به انتخابهای سالمتر غذایی منجر شود و درک واژگان انگلیسی مرتبط با تغذیه به افراد کمک میکند تا تصمیمات بهتری دربارهٔ سبک زندگی بگیرند.
در عصر دیجیتال، یادگیری آشپزی و زبان انگلیسی بهصورت همزمان، آسانتر از گذشته شده است. پلتفرمهای آنلاین متعددی وجود دارند که دورههای آشپزی را به زبان انگلیسی یاد میدهند. کسانی که درحال یادگیری زبان است میتوانند همزمان با یادگیری مهارتهای آشپزی، توانایی زبانی خود را نیز ارتقاء دهند. وبسایتها و اپلیکیشنها تجربههایی تعاملی در اختیار کاربران قرار میدهند که از طریق آنها، فرد نهتنها طرز تهیهٔ غذاها را یاد میگیرد، بلکه میتواند در بحثهای گروهی دربارهٔ فرهنگهای غذایی و روشهای پخت مختلف شرکت کند.