یادگیری لغات زبان انگلیسی، به‌ویژه در حوزه‌های هنر و موسیقی، برای کسانی که می‌خواهند زبان یاد بگیرند، بسیار مفید خواهد بود. هنر و موسیقی از جمله موضوعات عالی برای مطالعه لغت هستند زیرا زبان‌هایی جهانی‌اند که از مرزهای فرهنگی فراتر
art and music هنر و موسیقی

اهمیت یادگیری لغات های مرتبط با هنرو موسیقی

🎵 برای کسی که قصد دارد دایره لغات زبان انگلیسی خود را پیشرفت دهد، تعامل با موسیقی و هنر می‌تواند یادگیری زبان را از چندین جهت بهبود بخشد و آن را هم لذت‌بخش و هم کارآمد کند.

🎶 در قدم اول، هنر و موسیقی یک ابزار قدرتمند برای یادگیری زبان است. بسیاری از اوقات، ترانه‌ها دارای اشعار تکرارشونده‌ هستند که می‌توانند به دانش‌آموزان در درونی‌سازی لغات کمک کنند. برای مثال، آهنگ‌های محبوب گاهی در کلاس‌های آموزش زبان انگلیسی برای معرفی لغات و اصطلاحات جدید به کار می‌روند. با گوش دادن به آهنگ‌های جذاب و اشعار جالب، می‌توان لغات را بهتر به خاطر سپرد. برای نمونه، خوانندگانی مانند اد شیرن یا تیلور سویفت اشعاری دارند که کاربرد زبان مدرن را نشان می‌دهند، بنابراین یادگیری معنادار و قابل‌فهم می‌شود.

🌍 علاوه بر این،هنر و موسیقی شامل جنبه‌های فرهنگی مهمی است که برای درک زبان در بستر مناسب ضروری‌ است. سبک‌های مختلف موسیقی می‌توانند زبان‌آموزان را با عبارات گوناگون، اصطلاحات عامیانه و لهجه‌های متنوع آشنا کنند. یادگیری سبک هیپ‌هاپ، به‌عنوان مثال، می‌تواند زبان‌آموزان را با اصطلاحات شهری و عباراتی آشنا کند که امروزه به‌طور رایج به کار می‌روند. این درک فرهنگی دایره لغات فرد را گسترش می‌دهد.

🎨 از سوی دیگر، هنر، تفکر انتقادی و خلاقیت را تقویت می‌کند. تعامل با هنرهای تجسمی می‌تواند دایره لغات را افزایش دهد، چرا که زبان‌آموزان هنگام بیان نظرات خود درباره یک اثر یا نوشتن در مورد آنچه می‌بینند، از زبان توصیفی استفاده می‌کنند. این نوع درگیری فعال با موضوع باعث گسترش یادگیری لغات می‌شود.
🖌️ هنر همچنین به دانش‌آموزان اجازه می‌دهد تا از نظر احساسی با زبان ارتباط برقرار کنند، که این می‌تواند منجر به درک و یادگیری عمیق‌تر واژگان شود. صحبت کردن درباره رنگ‌ها، حالت‌های احساسی و تکنیک‌های به‌کاررفته در یک نقاشی کسی که می خواهد زبان یاد بگیرد را به تقویت مهارت زبانی خود ترغیب می‌کند.

📱 امروزه آموزش زبان در پلتفرم‌های آموزشی با استفاده از هنر و موسیقی انجام می‌شود. برنامه‌هایی مانند Duolingo برای جذب کاربران و تعاملی‌تر کردن یادگیری، از محتوای هنر و موسیقی بهره می‌برند. چنین سیستم‌هایی با پیگیری روند پیشرفت زبان‌آموز و تطبیق با سبک‌های مختلف یادگیری، تضمین می‌کنند که فرایند یادگیری لغات برای هر فرد شخصی‌سازی‌شده باشد.

✅ در نتیجه، ترکیب هنر و موسیقی با فرآیند یادگیری لغات زبان انگلیسی، مزایای فراوانی به همراه دارد. ریتم و تکرار در موسیقی، همراه با ویژگی توصیفی هنرهای تجسمی، رویکردی چندوجهی برای یادگیری زبان فراهم می‌آورد. این ترکیب، نه تنها یادگیری را لذت‌بخش‌تر می‌کند، بلکه موجب درک و یادگیری بهتر لغات در بستر فرهنگی می‌شود.در این مقاله، آکادمی آموزشی آسان مهم‌ترین واژگان و اصطلاحات را گردآوری کرده و آن‌ها را به‌صورت بخش‌بندی‌شده در اختیار شما کاربران گرامی قرار داده است.

Art and music_ هنر و موسیقی
Song -ترانه
Melody _ملودی (آهنگ)
Rhythm – ریتم
Tempo_سرعت اجرا
Pitch – زیر و بمی صدا
Tone – تُن (لحن صدا یا نت)
Harmony – هارمونی (هماهنگی صداها)
Beat – ضرب
Chord – آکورد
Lyrics – شعر ترانه
Genre – سبک موسیقی
Track – قطعه موسیقی
Album – آلبوم
Refrain – بند تکرارشونده
Verse – بند اصلی شعر
Bridge – بخش انتقالی آهنگ
Arrangement – تنظیم
Performance – اجرا
Concert – کنسرت

Music is a universal language that expresses feelings without words
موسیقی یک زبان جهانی است که احساسات را بدون کلمات بیان می‌کند

Every good song needs a catchy melody and a strong rhythm
هر ترانهٔ خوبی به یک ملودی جذاب و یک ریتم قوی نیاز دارد

The tempo of a piece affects how fast or slow the performance feels
سرعت اجرای یک قطعه، حس سریع یا کند بودن اجرا را تعیین می‌کند

A singer must control their pitch and tone to deliver a beautiful performance
خواننده باید زیر و بمی صدا و تُن خود را کنترل کند تا اجرایی زیبا داشته باشد

Good harmony means that all the sounds and instruments fit well together
هارمونی خوب یعنی همه صداها و سازها با هم هماهنگ باشند

The drummer keeps the beat while the guitarist plays the chords
نوازندهٔ درام ضرب را نگه می‌دارد، در حالی‌که نوازندهٔ گیتار آکوردها را می‌نوازد

The lyrics of this song are very emotional and tell a deep story
شعر این ترانه بسیار احساسی است و داستانی عمیق را بیان می‌کند

Progress in art and music requires consistent practice and dedication
پیشرفت در هنر و موسیقی نیازمند تمرین مستمر و پشتکار است.

My favorite genre is classical music but I also enjoy pop tracks
سبک موسیقی مورد علاقه‌ام کلاسیک است، اما از قطعه‌های پاپ هم لذت می‌برم

This new album has ten amazing tracks each with a different arrangement
این آلبوم جدید ده قطعهٔ فوق‌العاده دارد که هرکدام تنظیمی متفاوت دارند

In a typical song the verse refrain and bridge all work together to tell the story
در یک ترانهٔ معمولی، بند اصلی شعر، بند تکرارشونده و بخش انتقالی با هم داستان را روایت می‌کنند

لغات های هنر و موسیقی
Composition – آهنگ‌سازی
Arrangement – تنظیم
Orchestration – ارکستراسیون
Melody – ملودی
Harmony – هارمونی
Counterpoint – کانترپوینت
Motif – موتیف
Phrase – عبارت موسیقی
Theme – تم
Variation – واریاسیون
Dynamics – دینامیک
Tempo – سرعت اجرا
Rhythm – ریتم
Chord progression – توالی آکوردها
Bridge – بخش انتقالی
Intro – مقدمه
Outro – پایان
Improvisation – بداهه‌نوازی
Score – نت‌نویسی
Conducting – رهبری ارکستر

Composition is the art of creating music using melody harmony and rhythm
آهنگ‌سازی هنر خلق موسیقی با استفاده از ملودی هارمونی و ریتم است

Arrangement gives a unique sound to each piece by deciding how instruments are used
تنظیم با تعیین نحوه استفاده از سازها به هر قطعه صدایی منحصربه‌فرد می‌بخشد

Orchestration involves choosing which instruments play which parts in a musical work
ارکستراسیون شامل انتخاب سازهایی است که هر بخش از اثر موسیقی را می‌نوازند

A strong melody is often supported by rich harmony and creative counterpoint
یک ملودی قوی اغلب با هارمونی غنی و کانترپوینت خلاقانه همراه است

A motif is a short musical idea that can appear throughout the piece
موتیف یک ایده موسیقایی کوتاه است که می‌تواند در سراسر قطعه ظاهر شود

Each musical phrase should lead naturally to the next to keep the flow
هر عبارت موسیقی باید به‌طور طبیعی به عبارت بعدی برسد تا جریان موسیقی حفظ شود

The main theme can be repeated with variation to keep the listener interested
تم اصلی می‌تواند با واریاسیون تکرار شود تا شنونده علاقه‌مند بماند

Dynamics tempo and rhythm all affect the emotional impact of the music
دینامیک سرعت اجرا و ریتم بر تأثیر احساسی موسیقی اثر می‌گذارند

A good chord progression can add depth and emotion to a simple melody
یک توالی آکورد خوب می‌تواند به یک ملودی ساده عمق و احساس بدهد

From intro to bridge to outro every section must serve the composition
از مقدمه تا بخش انتقالی تا پایان هر بخش باید در خدمت آهنگ‌سازی باشد

Learning art and music can help improve communication skills
یادگیری هنر و موسیقی می‌تواند به بهبود مهارت‌های ارتباطی کمک کند.

موسیقی
Piano – پیانو
Guitar – گیتار
Violin – ویولن
Drums – درامز (طبل)
Flute – فلوت
Saxophone – ساکسوفون
Cello – چلو
Trumpet – ترومپت
Harp – چنگ
Clarinet – کلارینت
Accordion – آکوردئون
Trombone – ترومبون
Bass guitar – گیتار باس
Oboe – اوبوا
Mandolin – ماندولین
Xylophone – زیلوفون
Synthesizer – سینتی‌سایزر
Double bass – کنترباس
Banjo – بانجو
Tambourine – دایره

Piano is one of the most popular instruments used in both classical and pop music
پیانو یکی از محبوب‌ترین سازها در موسیقی کلاسیک و پاپ است

Guitar is often used in many genres from rock to jazz and folk
گیتار اغلب در سبک‌های مختلفی مانند راک جاز و فولک استفاده می‌شود

Violin has a sweet expressive sound and is essential in orchestras
ویولن صدایی شیرین و احساسی دارد و در ارکسترها ضروری است

Drums provide the main rhythm and energy in most modern bands
درامز ریتم اصلی و انرژی را در بیشتر گروه‌های مدرن فراهم می‌کند

Flute produces a soft airy tone and is often heard in classical music
فلوت صدایی نرم و بادی ایجاد می‌کند و اغلب در موسیقی کلاسیک شنیده می‌شود

Saxophone is a key instrument in jazz and has a warm soulful sound
ساکسوفون سازی کلیدی در جَز است و صدایی گرم و روح‌نواز دارد

Cello adds deep emotional tones and plays both melody and harmony
چلو صداهایی عمیق و احساسی ایجاد می‌کند و هم ملودی و هم هارمونی می‌نوازد

Trumpet is bright and powerful often used for solos and fanfares
ترومپت صدایی روشن و قدرتمند دارد و اغلب برای سولوها و مارش‌ها استفاده می‌شود

Harp is a delicate string instrument known for its beautiful glissandos
چنگ سازی زهی و لطیف است که به خاطر گلیساندوهای زیبایش شناخته می‌شود

Clarinet can play both soft lyrical lines and fast technical passages
کلارینت هم می‌تواند خطوط نرم و آوازی بنوازد و هم بخش‌های سریع و تکنیکی

Accordion is often heard in folk music and can play melody and harmony together
آکوردئون اغلب در موسیقی فولک شنیده می‌شود و می‌تواند ملودی و هارمونی را همزمان اجرا کند

Trombone uses a slide to change pitch and has a rich brassy tone
ترومبون با حرکت کشویی زیر و بم صدا را تغییر می‌دهد و صدایی برنجی و غنی دارد

Bass guitar keeps the beat and adds low-end support in a band
گیتار باس ضرب را حفظ می‌کند و پشتیبانی صداهای بم را در گروه فراهم می‌سازد

Oboe has a unique nasal tone and is often used for expressive melodies
اوبوا صدایی خاص و بینی‌دار دارد و معمولاً برای ملودی‌های احساسی استفاده می‌شود

Mandolin is a plucked string instrument commonly used in bluegrass and folk
ماندولین سازی زهی و زخمه‌ای است که بیشتر در موسیقی بلوگرس و فولک کاربرد دارد

Xylophone has wooden bars and creates bright percussive tones
زیلوفون میله‌هایی چوبی دارد و صداهایی روشن و کوبه‌ای ایجاد می‌کند

Synthesizer can imitate any instrument and is used in electronic music
سینتی‌سایزر می‌تواند صدای هر سازی را تقلید کند و در موسیقی الکترونیک استفاده می‌شود

Double bass is the largest string instrument and plays the lowest notes in the orchestra
کنترباس بزرگ‌ترین ساز زهی است و پایین‌ترین نت‌ها را در ارکستر می‌نوازد

Banjo has a bright twangy sound and is often heard in country music
بانجو صدایی روشن و زنگ‌دار دارد و اغلب در موسیقی کانتری شنیده می‌شود

Tambourine adds rhythm and sparkle with jingles and taps
دایره با زنگ‌ها و ضربه‌های خود به موسیقی ریتم و درخشش می‌بخشد

Art and music play a key role in traditional celebrations and ceremonies
هنر و موسیقی نقش کلیدی در جشن‌ها و مراسم سنتی ایفا می‌کنند.

Sound – صدا
Audio – صوت
Microphone – میکروفون
Mixer – میکسر
Equalizer (EQ) – اکولایزر (تنظیم فرکانس‌ها)
Amplifier – آمپلی‌فایر (تقویت‌کننده)
Speaker – بلندگو
Headphones – هدفون
Sound wave – موج صوتی
Frequency – فرکانس
Decibel (dB) – دسی‌بل
Reverb – ریورب (بازتاب صدا)
Delay – تأخیر
Noise – نویز
Signal – سیگنال
Recording – ضبط
Playback – پخش
Sound engineer – مهندس صدا
Acoustic – آکوستیک (صوت‌شناسی)
Soundproofing – عایق صوتی

Sound travels in waves and can be recorded or modified using technology
صدا به‌صورت موج حرکت می‌کند و می‌توان آن را با فناوری ضبط یا تغییر داد

Audio quality depends on how clearly the sound is captured and played back
کیفیت صوت به وضوح ضبط و پخش صدا بستگی دارد

A microphone picks up sound and converts it into an electrical signal
میکروفون صدا را دریافت و به سیگنال الکتریکی تبدیل می‌کند

A mixer combines multiple audio signals and controls their levels
میکسر چند سیگنال صوتی را با هم ترکیب و سطح آن‌ها را تنظیم می‌کند

An equalizer adjusts frequencies to shape the tone of the sound
اکولایزر فرکانس‌ها را تنظیم می‌کند تا تُن صدا را شکل دهد

An amplifier boosts the audio signal to drive speakers or headphones
آمپلی‌فایر سیگنال صوتی را تقویت می‌کند تا بلندگو یا هدفون را راه‌اندازی کند

Speakers convert electrical signals into sound waves we can hear
بلندگوها سیگنال‌های الکتریکی را به موج‌های صوتی قابل شنیدن تبدیل می‌کنند

Headphones allow private listening without disturbing others
هدفون امکان شنیدن خصوصی را بدون مزاحمت برای دیگران فراهم می‌کند

A sound wave is a vibration that moves through air and reaches our ears
موج صوتی لرزشی است که در هوا حرکت می‌کند و به گوش ما می‌رسد

Frequency measures how high or low a sound is based on vibrations per second
فرکانس نشان می‌دهد صدا چقدر زیر یا بم است، بر اساس تعداد لرزش در ثانیه

Decibels measure the loudness or intensity of a sound
دسی‌بل بلندی یا شدت یک صدا را اندازه‌گیری می‌کند

Reverb is the natural echo that happens when sound reflects off surfaces
ریورب پژواکی طبیعی است که از بازتاب صدا روی سطوح ایجاد می‌شود

Delay repeats the sound after a short time and creates space in audio
تأخیر صدای ضبط‌شده را پس از مدت کوتاهی تکرار کرده و به آن فضا می‌دهد

Noise is unwanted sound that can interfere with audio clarity
نویز صدای ناخواسته‌ای است که می‌تواند وضوح صدا را کاهش دهد

A clean signal is important for good recording and clear playback
یک سیگنال پاک برای ضبط خوب و پخش شفاف ضروری است

Recording captures sound for editing and future playback
ضبط، صدا را برای ویرایش و پخش در آینده ثبت می‌کند

Playback lets us hear previously recorded audio through devices
پخش به ما امکان می‌دهد صدای ضبط‌شده را از طریق دستگاه‌ها بشنویم

A sound engineer controls the technical aspects of recording and mixing
مهندس صدا جنبه‌های فنی ضبط و میکس را کنترل می‌کند

Acoustic properties affect how sound behaves in a space
ویژگی‌های آکوستیکی بر نحوه رفتار صدا در یک فضا تأثیر می‌گذارند

Soundproofing reduces or blocks unwanted outside noise
عایق صوتی صدای ناخواسته بیرونی را کاهش داده یا مسدود می‌کند

Art and music exhibitions are great opportunities to discover new artists
نمایشگاه‌های هنر و موسیقی فرصت خوبی برای آشنایی با هنرمندان جدید هستند.

Note – نت
Scale – گام
Key – گام موسیقی
Interval – فاصله موسیقی
Chord – آکورد
Beat – ضرب
Meter – میزان
Tempo – سرعت اجرا
Time signature – میزان‌نما
Clef – کلید نت‌خوانی
Dynamics – دینامیک (شدت صدا)
Harmony – هارمونی
Melody – ملودی
Cadence – خاتمه
Modulation – تغییر گام
Tonic – تونیک (نت پایه)
Dominant – دومینانت (نت غالب)
Subdominant – ساب‌دومینانت
Counterpoint – کانترپوینت (توازی نت‌ها)
Form – فرم موسیقی

A single note gains meaning when it belongs to a scale and a key
یک نت تنها وقتی معنا پیدا می‌کند که در یک گام و یک کلید قرار گیرد

The interval between the tonic and dominant creates tension resolved by a cadence
فاصله بین تونیک و دومینانت تنشی می‌سازد که با یک خاتمه حل می‌شود

A chord progression controls harmony while the melody sings over the beat
توالی آکوردها هارمونی را کنترل می‌کند در حالی که ملودی بر ضرب می‌خواند

Tempo and meter combine with the time signature to define the flow of music
سرعت اجرا و میزان همراه با میزان‌نما جریان موسیقی را تعریف می‌کنند

The clef tells musicians where each note sits on the staff
کلید نت‌خوانی به نوازندگان نشان می‌دهد هر نت در کجای خطوط قرار دارد

Good dynamics let a simple melody breathe and feel alive
دینامیک خوب به یک ملودی ساده نفس می‌دهد و آن را زنده می‌کند

Modulation moves the music to a new key by shifting the tonic and subdominant
تغییر گام با جابه‌جایی تونیک و ساب‌دومینانت موسیقی را به کلید جدیدی می‌برد

In counterpoint each independent melody follows strict rules yet forms rich harmony
در کانترپوینت هر ملودی مستقل از قوانین سخت پیروی می‌کند اما هارمونی غنی می‌سازد

Combining art and music in language education makes learning more engaging
ترکیب هنر و موسیقی در آموزش زبان یادگیری را جذاب‌تر می‌کند.

Canvas-بوم (پارچه مخصوص نقاشی)
Easel-سه‌پایه نگهدارندهٔ بوم
Brush-قلم‌مو
Palette-پالت رنگ (صفحه ترکیب رنگ‌ها)
Oil Paint-رنگ روغنی
Acrylic Paint-رنگ اکریلیک
Watercolor-آبرنگ
Gouache-گواش (رنگ مات محلول در آب)
Primer-زیررنگ (آستر اولیه روی بوم)
Layer-لایه (سطح رنگ)
Stroke-حرکت قلم‌مو
Wash-رنگ نازک و شفاف
Glaze-لعاب (لایه نازک و شفاف رنگ)
Impasto-رنگ ضخیم با بافت برجسته
Blending-ترکیب و ادغام رنگ‌ها
Dry Brush-تکنیک قلم‌موی خشک
Landscape-منظره
Portrait-پرتره (نقاشی چهره انسان)
Still Life-طبیعت بی‌جان
Underpainting-نقاشی زیرین (طرح اولیه)

A single note gains meaning when it belongs to a scale and a key
یک نت تنها وقتی معنا پیدا می‌کند که در یک گام و یک کلید قرار گیرد

The interval between the tonic and dominant creates tension resolved by a cadence
فاصله بین تونیک و دومینانت تنشی می‌سازد که با یک خاتمه حل می‌شود

A chord progression controls harmony while the melody sings over the beat
توالی آکوردها هارمونی را کنترل می‌کند در حالی که ملودی بر ضرب می‌خواند

Tempo and meter combine with the time signature to define the flow of music
سرعت اجرا و میزان همراه با میزان‌نما جریان موسیقی را تعریف می‌کنند

The clef tells musicians where each note sits on the staff
کلید نت‌خوانی به نوازندگان نشان می‌دهد هر نت در کجای خطوط قرار دارد

Good dynamics let a simple melody breathe and feel alive
دینامیک خوب به یک ملودی ساده نفس می‌دهد و آن را زنده می‌کند

Modulation moves the music to a new key by shifting the tonic and subdominant
تغییر گام با جابه‌جایی تونیک و ساب‌دومینانت موسیقی را به کلید جدیدی می‌برد

Art and music play an important role in children’s creativity development
هنر و موسیقی نقش مهمی در رشد خلاقیت کودکان دارند.

Pencil – مداد
Charcoal – زغال طراحی
Graphite – گرافیت
Sketch – طرح ابتدایی
Line – خط
Contour – خط محیطی
Shading – سایه‌زنی
Cross-hatching – هاشور متقاطع
Stippling – نقطه‌گذاری
Gesture drawing – طراحی حرکتیز
Figure drawing – طراحی اندام انسان
Perspective – پرسپکتیف (نمای سه‌بعدی)
Highlight – بخش روشن یا نورپردازی‌شده
Shadow – سایه
Negative space – فضای منفی
Eraser – پاک‌کن
Smudging – محو کردن با انگشت یا ابزار
Fixative – اسپری تثبیت‌کننده
Thumbnail sketch – طرح‌های کوچک ابتدایی
Value – درجهٔ تیرگی و روشنی

A pencil or graphite is often used to create the first sketch of a drawing
مداد یا گرافیت معمولاً برای کشیدن طرح ابتدایی استفاده می‌شود

Charcoal allows for bold lines and deep shadows in figure drawing
زغال طراحی خطوط قوی و سایه‌های عمیق را در طراحی اندام انسان ایجاد می‌کند

Contour lines define the outer shape and help build structure in a drawing
خطوط محیطی شکل بیرونی را مشخص می‌کنند و به ساختار طراحی کمک می‌کنند

Shading and cross-hatching give depth and volume to forms on the paper
سایه‌زنی و هاشور متقاطع به فرم‌ها عمق و حجم می‌دهند

Stippling uses dots to create texture and value differences in a drawing
نقطه‌گذاری با استفاده از نقاط بافت و تفاوت‌های درجه تیرگی را ایجاد می‌کند

Gesture drawing captures the motion and energy of the subject quickly
طراحی حرکتی به‌سرعت حرکت و انرژی سوژه را ثبت می‌کند

Perspective and negative space are key to creating realistic compositions
پرسپکتیف و فضای منفی برای ایجاد ترکیب‌بندی واقعی بسیار مهم‌اند

Color – رنگ
Hue – فام (نوع اصلی رنگ مانند آبی، قرمز)
Saturation – اشباع رنگ (شدت یا خلوص رنگ)
Value – ارزش (روشنی یا تیرگی رنگ)
Primary colors – رنگ‌های اصلی (قرمز، آبی، زرد)
Secondary colors – رنگ‌های فرعی (سبز، نارنجی، بنفش)
Tertiary colors – رنگ‌های ترکیبی سوم
Warm colors – رنگ‌های گرم (مانند قرمز، نارنجی)
Cool colors – رنگ‌های سرد (مانند آبی، سبز)
Complementary colors – رنگ‌های مکمل
Analogous colors – رنگ‌های هم‌خانواده
Monochromatic – تک‌رنگ
Color wheel – چرخهٔ رنگ
Tint – رنگ روشن‌شده (افزودن سفید به رنگ)
Shade – رنگ تیره‌شده (افزودن سیاه به رنگ)
Tone – رنگ خنثی‌شده (افزودن خاکستری)
Contrast – تضاد رنگی
Color harmony – هماهنگی رنگ‌ها
Split-complementary – مکمل شکسته
Triadic – رنگ‌های سه‌گانهٔ متقارن در چرخه رنگ

Color is one of the most powerful tools an artist uses to express mood and emotion
رنگ یکی از قدرتمندترین ابزارهایی است که هنرمند برای بیان حال و احساس به کار می‌برد

Hue refers to the basic type of color, such as red, blue, or yellow
فام به نوع اصلی رنگ اشاره دارد، مانند قرمز، آبی یا زرد

Saturation affects how vivid or dull a color appears on the canvas
اشباع رنگ مشخص می‌کند رنگ روی بوم چقدر زنده یا کدر دیده شود

Value shows how light or dark a color is, helping to create depth
ارزش رنگ میزان روشنایی یا تیرگی رنگ را نشان می‌دهد و به ایجاد عمق کمک می‌کند

Primary colors mix to form secondary and tertiary colors on the color wheel
رنگ‌های اصلی با هم ترکیب می‌شوند تا رنگ‌های فرعی و ترکیبی سوم را در چرخه رنگ بسازند

Warm colors like red and orange create energy, while cool colors feel calm
رنگ‌های گرم مانند قرمز و نارنجی انرژی می‌دهند، در حالی که رنگ‌های سرد حس آرامش دارند

Complementary colors create strong contrast when placed next to each other
رنگ‌های مکمل وقتی کنار هم قرار گیرند تضاد رنگی قوی ایجاد می‌کنند

Digital art – هنر دیجیتال
Graphic tablet – تبلت گرافیکی
Stylus – قلم نوری
Layers – لایه‌ها
Brush tool – ابزار قلم‌مو
Eraser tool – ابزار پاک‌کن
Opacity – شفافیت
Blending modes – حالت‌های ترکیب رنگ
Vector – گرافیک برداری
Raster – تصویر پیکسلی
Resolution – وضوح تصویر
Pixel – پیکسل
Zoom – بزرگ‌نمایی
Canvas size – اندازه بوم
Undo – بازگشت به عقب
Redo – بازگشت به جلو
Selection tool – ابزار انتخاب
Clone stamp – ابزار کپی ناحیه
Color picker – انتخاب‌گر رنگ
Export – خروجی گرفتن از فایل

Color is one of the most powerful tools an artist uses to express mood and emotion
رنگ یکی از قدرتمندترین ابزارهایی است که هنرمند برای بیان حال و احساس به کار می‌برد

Hue refers to the basic type of color, such as red, blue, or yellow
فام به نوع اصلی رنگ اشاره دارد، مانند قرمز، آبی یا زرد

Saturation affects how vivid or dull a color appears on the canvas
اشباع رنگ مشخص می‌کند رنگ روی بوم چقدر زنده یا کدر دیده شود

Value shows how light or dark a color is, helping to create depth
ارزش رنگ میزان روشنایی یا تیرگی رنگ را نشان می‌دهد و به ایجاد عمق کمک می‌کند

Primary colors mix to form secondary and tertiary colors on the color wheel
رنگ‌های اصلی با هم ترکیب می‌شوند تا رنگ‌های فرعی و ترکیبی سوم را در چرخه رنگ بسازند

Warm colors like red and orange create energy, while cool colors feel calm
رنگ‌های گرم مانند قرمز و نارنجی انرژی می‌دهند، در حالی که رنگ‌های سرد حس آرامش دارند

Complementary colors create strong contrast when placed next to each other
رنگ‌های مکمل وقتی کنار هم قرار گیرند تضاد رنگی قوی ایجاد می‌کنند

Sculpture – مجسمه‌سازی
Clay – گل سفال‌گری
Chisel – قلم حکاکی
Mallet – چکش چوبی
Casting – قالب‌ریزی
Carving – کنده‌کاری
Modeling – مدل‌سازی
Armature – اسکلت داخلی مجسمه
Mold – قالب
Plaster – گچ
Bronze – برنز
Marble – مرمر
Stone – سنگ
Wood – چوب
Relief – نقش برجسته
Freestanding – مجسمهٔ ایستاده آزاد
Installation – چیدمان هنری
Abstract sculpture – مجسمه انتزاعی
Figurative sculpture – مجسمه بازنمایی‌شده (واقع‌گرا)
Welding – جوشکاری (برای مجسمه‌های فلزی)

Sculpture is the art of creating three-dimensional forms using materials like clay, stone, or wood
مجسمه‌سازی هنر خلق فرم‌های سه‌بعدی با استفاده از موادی مانند گل سفال‌گری، سنگ یا چوب است.

Artists use tools such as chisels and mallets to carve or shape materials precisely
هنرمندان از ابزارهایی مانند قلم حکاکی و چکش چوبی برای کنده‌کاری یا شکل‌دهی دقیق مواد استفاده می‌کنند.

Casting involves creating a mold to reproduce sculptures in materials like bronze or plaster
قالب‌ریزی شامل ساخت قالب برای تکثیر مجسمه‌ها با موادی مانند برنز یا گچ است.

Modeling allows the artist to build up shapes, often around an internal armature for support
مدل‌سازی به هنرمند اجازه می‌دهد شکل‌ها را بسازد، معمولاً اطراف اسکلت داخلی برای حمایت.

Sculptures can be freestanding, relief, abstract, or figurative depending on style and intention
مجسمه‌ها می‌توانند ایستاده آزاد، نقش برجسته، انتزاعی یا بازنمایی‌شده باشند، بسته به سبک و هدف.

Installation sculptures interact with space and viewer in a unique way
چیدمان هنری با فضا و بیننده به شکل منحصر به فردی تعامل دارد.

Welding is used to join metal parts in contemporary sculpture-making
جوشکاری برای اتصال قطعات فلزی در ساخت مجسمه‌های معاصر به کار می‌رود.

Visual arts – هنرهای تجسمی
Fine art – هنرهای زیبا
Applied art – هنرهای کاربردی
Aesthetic – زیبایی‌شناسی
Medium – رسانه (ابزار یا ماده مورد استفاده در خلق اثر)
Composition – ترکیب‌بندی
Concept – مفهوم
Form – فرم
Content – محتوا
Style – سبک
Symbolism – نمادگرایی
Representation – بازنمایی
Abstraction – انتزاع
Expression – بیان
Installation art – هنر چیدمانی
Performance art – هنر اجرا
Mixed media – تکنیک ترکیبی
Collage – کلاژ
Art movement – جنبش هنری

Visual arts include painting, sculpture, and photography as forms of fine art.
هنرهای تجسمی شامل نقاشی، مجسمه‌سازی و عکاسی به‌عنوان هنرهای زیبا هستند.

Applied art uses design and decoration for practical objects.
هنرهای کاربردی از طراحی و تزئین برای اشیای کاربردی بهره می‌برد.

Aesthetic refers to the appreciation of beauty in art.
زیبایی‌شناسی به درک و ارزیابی زیبایی در هنر اشاره دارد.

Medium is the material or tool an artist uses to create their work.
رسانه ابزاری یا ماده‌ای است که هنرمند برای خلق اثر استفاده می‌کند.

Composition is how the elements are arranged in an artwork.
ترکیب‌بندی نحوه چیدمان عناصر در یک اثر هنری است.

Symbolism uses symbols to convey deeper meanings.
نمادگرایی با استفاده از نمادها معانی عمیق‌تر را منتقل می‌کند.

Art movements are styles or ideas shared by groups of artists over time.
جنبش هنری سبک‌ها یا ایده‌هایی است که گروهی از هنرمندان در طول زمان به اشتراک می‌گذارند.

Art criticism – نقد هنری
Critique – ارزیابی و نقد
Interpretation – تفسیر
Analysis – تحلیل
Evaluation – ارزیابی
Context – زمینه (تاریخی، فرهنگی، اجتماعی)
Aesthetic judgment – داوری زیبایی‌شناختی
Perspective – دیدگاه
Intention – قصد هنرمند
Meaning – معنا
Symbolism – نمادگرایی
Subject matter – موضوع اصلی اثر
Technique – تکنیک
Composition – ترکیب‌بندی
Balance – توازن
Focal point – نقطه تمرکز
Contrast – تضاد
Style – سبک
Audience response – واکنش مخاطب
Cultural relevance – ارتباط فرهنگی

اصطلاح های مرتبط

Visual arts include painting, sculpture, and photography as forms of fine art.
هنرهای تجسمی شامل نقاشی، مجسمه‌سازی و عکاسی به‌عنوان هنرهای زیبا هستند.

Applied art uses design and decoration for practical objects.
هنرهای کاربردی از طراحی و تزئین برای اشیای کاربردی بهره می‌برد.

Aesthetic refers to the appreciation of beauty in art.
زیبایی‌شناسی به درک و ارزیابی زیبایی در هنر اشاره دارد.

Medium is the material or tool an artist uses to create their work.
رسانه ابزاری یا ماده‌ای است که هنرمند برای خلق اثر استفاده می‌کند.

Composition is how the elements are arranged in an artwork.
ترکیب‌بندی نحوه چیدمان عناصر در یک اثر هنری است.

Symbolism uses symbols to convey deeper meanings.
نمادگرایی با استفاده از نمادها معانی عمیق‌تر را منتقل می‌کند.

Art movements are styles or ideas shared by groups of artists over time.
جنبش هنری سبک‌ها یا ایده‌هایی است که گروهی از هنرمندان در طول زمان به اشتراک می‌گذارند.

Composition – ترکیب‌بندی
Layout – چیدمان
Focal point – نقطه کانونی
Balance – توازن
Symmetry – تقارن
Asymmetry – عدم تقارن
Rhythm – ریتم بصری
Movement – حرکت (جریان دید)
Unity – وحدت
Variety – تنوع
Hierarchy – سلسله‌مراتب بصری
Alignment – تراز
Proximity – نزدیکی عناصر
Negative space – فضای منفی
Grid – شبکه‌بندی
Framing – قاب‌بندی
Rule of thirds – قانون یک‌سوم
Emphasis – تأکید
Scale – مقیاس
Proportion – نسبت

Composition is the arrangement of visual elements in a work of art.
ترکیب‌بندی چیدمان عناصر بصری در یک اثر هنری است.

Layout refers to the overall organization of elements on a page or canvas.
چیدمان به سازماندهی کلی عناصر در صفحه یا بوم گفته می‌شود.

The focal point is where the viewer’s eye is naturally drawn.
نقطه کانونی جایی است که نگاه بیننده به طور طبیعی جذب می‌شود.

Balance creates visual stability, which can be symmetrical or asymmetrical.
توازن ثبات بصری ایجاد می‌کند که می‌تواند تقارن یا عدم تقارن باشد.

Rhythm guides the viewer’s eye through repeating visual patterns.
ریتم جریان دید را با الگوهای تکراری هدایت می‌کند.

Unity means all parts of the design feel connected and harmonious.
وحدت یعنی همه بخش‌های طراحی به‌صورت مرتبط و هماهنگ دیده شوند.

Proximity groups related elements close together to improve organization.
نزدیکی عناصر مرتبط را به هم نزدیک می‌کند تا سازماندهی بهتر شود.

Logo – نشان‌واره (لوگو)
Branding – برند‌سازی
Typography – تایپوگرافی (چیدمان نوشتار)
Layout – چیدمان
Grid system – سیستم شبکه‌ای
White space – فضای سفید
Contrast – تضاد
Color scheme – ترکیب رنگ
Visual hierarchy – سلسله‌مراتب بصری
Mockup – پیش‌نمایش طراحی
Vector graphics – گرافیک برداری
Raster graphics – گرافیک پیکسلی
Resolution – وضوح تصویر
CMYK – سیستم رنگ چاپی
RGB – سیستم رنگی دیجیتال
Bleed – حاشیهٔ چاپ
Icon – آیکون (نماد تصویری)
Infographic – اینفوگرافیک (گرافیک اطلاعاتی)
User interface (UI) – رابط کاربری
Graphic design – طراحی گرافیکی

Logo is a symbol representing a company or brand.
نشان‌واره (لوگو) نمادی است که یک شرکت یا برند را نشان می‌دهد.

Branding builds a unique identity for products or businesses.
برند‌سازی هویت منحصر به فردی برای محصولات یا کسب‌وکارها ایجاد می‌کند.

Typography is the art of arranging text for readability and style.
تایپوگرافی هنر چیدمان نوشتار برای خوانایی و سبک است.

Layout organizes visual elements on a page or screen.
چیدمان عناصر بصری را در صفحه یا صفحه‌نمایش سازماندهی می‌کند.

Grid system helps align design elements consistently.
سیستم شبکه‌ای به تراز منظم عناصر طراحی کمک می‌کند.

Contrast uses differences in color or tone to highlight elements.
تضاد با تفاوت رنگ یا تن برای تأکید روی عناصر استفاده می‌شود.

User interface (UI) is how users interact with digital products.
رابط کاربری نحوه تعامل کاربران با محصولات دیجیتال است.

Typography – تایپوگرافی (چیدمان هنری حروف)
Font – قلم (نوع نوشتار)
Typeface – خانوادهٔ حروف
Serif – سریف (حروف با زائده)
Sans-serif – بدون سریف (حروف بدون زائده)
Kerning – فاصله بین دو حرف
Leading – فاصله بین خطوط
Tracking – فاصله کلی بین حروف
Baseline – خط پایه حروف
Ascender – بخش بالارونده حروف
Descender – بخش پایین‌رونده حروف
X-height – ارتفاع حرف x
Alignment – تراز متن
Justification – هم‌ترازی کامل
Point size – اندازه نقطه‌ای فونت
Ligature – ترکیب دو حرف در یک شکل
Monospace – فونت با عرض ثابت
Display type – فونت تزئینی برای عنوان
Readability – خوانایی
Hierarchy – سلسله‌مراتب نوشتاری

Typography is the artistic arrangement of letters for visual appeal and readability.
تایپوگرافی چیدمان هنری حروف برای جذابیت بصری و خوانایی است.

Font is a specific style and size of typeface used in text.
قلم نوع خاصی از خانواده حروف با اندازه مشخص در متن است.

Typeface is the entire family of fonts sharing common design.
خانوادهٔ حروف مجموعه‌ای از قلم‌ها با طراحی مشابه است.

Serif fonts have small decorative lines at the ends of letters.
سریف حروفی است که زوائد کوچکی در انتهای آن‌ها دارد.

Sans-serif fonts lack these decorative lines for a cleaner look.
بدون سریف حروفی بدون زوائد است که ظاهر ساده‌تری دارد.

Kerning adjusts the space between two specific letters.
کرنینگ فاصله بین دو حرف خاص را تنظیم می‌کند.

Leading is the vertical space between lines of text.
لیدینگ فاصله عمودی بین خطوط متن است.

Post-processing – ویرایش پس از ثبت عکس
Camera – دوربین
Lens – لنز
Shutter speed – سرعت شاتر
Aperture – دیافراگم
ISO – حساسیت نوری
Exposure – نوردهی
Focus – فوکوس (تمرکز تصویر)
Depth of field – عمق میدان
White balance – تراز سفیدی
Composition – ترکیب‌بندی
Rule of thirds – قانون یک‌سوم
Lighting – نورپردازی
Portrait – پرتره
Landscape – منظره
Macro – عکاسی از نمای نزدیک
Zoom – بزرگ‌نمایی
Tripod – سه‌پایه
RAW – فرمت خام عکس

Post-processing is editing photos after they are taken.
ویرایش پس از ثبت عکس یعنی اصلاح و بهبود عکس‌ها بعد از عکاسی.

Camera is the device used to capture photos.
دوربین وسیله‌ای است که برای ثبت عکس استفاده می‌شود.

Lens focuses light to create a clear image.
لنز نور را متمرکز می‌کند تا تصویر واضحی بسازد.

Shutter speed controls how long the camera’s sensor is exposed to light.
سرعت شاتر مدت زمان نوردهی سنسور دوربین را کنترل می‌کند.

Aperture adjusts the size of the lens opening to control light and depth of field.
دیافراگم اندازه دهانه لنز را برای کنترل نور و عمق میدان تنظیم می‌کند.

ISO sets the camera sensor’s sensitivity to light.
حساسیت نوری یا ISO میزان حساسیت سنسور دوربین به نور است.

Exposure is the total amount of light captured in a photo.
نوردهی مقدار کلی نوری است که در یک عکس ثبت می‌شود.

Video art – ویدیو آرت (هنر ویدیویی)
Media arts – هنرهای رسانه‌ای
Digital media – رسانهٔ دیجیتال
Projection – پخش ویدیو یا تصویر
Editing – ویرایش
Montage – مونتاژ (برش و ترکیب نماها)
Timeline – خط زمانی (در نرم‌افزارهای تدوین)
Sound design – طراحی صدا
Narrative – روایت
Non-linear – غیرخطی
Frame rate – نرخ فریم
Resolution – وضوح تصویر
Installation – چیدمان
Loop – حلقهٔ تکرار
Interactive media – رسانهٔ تعاملی
Multimedia – چندرسانه‌ای
Virtual reality (VR) – واقعیت مجازی
Augmented reality (AR) – واقعیت افزوده
Performance video – ویدیوی اجرا
Experimental film – فیلم تجربی

Video art uses moving images as a form of artistic expression.
ویدیو آرت از تصاویر متحرک برای بیان هنری استفاده می‌کند.

Media arts include various forms like video, sound, and digital media.
هنرهای رسانه‌ای شامل شکل‌های مختلفی مانند ویدیو، صدا و رسانه دیجیتال است.

Digital media refers to content created or distributed through digital technology.
رسانه دیجیتال به محتوایی گفته می‌شود که با فناوری دیجیتال ساخته یا منتشر می‌شود.

Projection displays videos or images onto surfaces for artistic effect.
پخش ویدیو یا تصویر روی سطوح برای اثر هنری انجام می‌شود.

Editing is the process of cutting and arranging video clips.
ویرایش فرایند برش و چیدمان کلیپ‌های ویدیویی است.

Montage combines different video scenes to create a new narrative.
مونتاژ نماهای مختلف ویدیو را برای ساخت روایت جدید ترکیب می‌کند.

Sound design shapes audio elements to enhance the video experience.
طراحی صدا عناصر صوتی را برای بهبود تجربه ویدیو شکل می‌دهد.

یادگیری لغات زبان انگلیسی، به‌ویژه در حوزه‌های هنر و موسیقی، برای کسانی که می‌خواهند زبان یاد بگیرند، بسیار مفید خواهد بود. هنر و موسیقی از جمله موضوعات عالی برای مطالعه لغت هستند زیرا زبان‌هایی جهانی‌اند که از مرزهای فرهنگی فراتر می‌روند.

پیش از هر چیز، دانستن اصطلاحات مربوط به هنر و موسیقی به کودکان این امکان را می‌دهد که با انواع گوناگون بیان‌های هنری ارتباطی عمیق‌تر برقرار کنند. برای مثال، صحبت درباره هنرهای تجسمی نیازمند لغات مانند «بوم نقاشی»، «پالت رنگ» و «انتزاعی» است. یادگیری این اصطلاحات به کودکان کمک می‌کند تا آثار هنری را به‌درستی توصیف کنند و در گفت‌وگوهایی درباره سبک‌ها و دوره‌های مختلف، از جمله «سوررئالیسم» یا «امپرسیونیسم»، شرکت نمایند. چنین درکی دریچه‌ای به سوی قدردانی از اهمیت فرهنگی هنر و موسیقی و تأثیر آن بر جامعه می‌گشاید.

به همین ترتیب، آشنایی با لغات هنر و موسیقی توانایی کودک را در تعامل با یکی از محبوب‌ترین اشکال سرگرمی در جهان تقویت می‌کند. اصطلاحاتی مانند «ملودی»، «ریتم» و «هارمونی» برای درک نحوه ساخت و اجرای موسیقی ضروری‌اند. یادگیری این واژه‌ها به کودک کمک می‌کند تا آهنگ‌ها را بهتر تحلیل کند، درباره ژانرهای موسیقایی بحث نماید و حتی به بررسی دقیق‌تر متن ترانه‌ها بپردازد. برای مثال، درک تفاوت بین موسیقی کلاسیک و موسیقی پاپ می‌تواند به گفت‌وگوهای عمیق‌تری درباره ترجیحات فرهنگی و تحول سبک‌های موسیقی منجر شود.

در نهایت، هر کسی که بخواهد زبان انگلیسی بیاموزد، باید ابتدا واژگان مرتبط با هنر و موسیقی را توسعه دهد. این کار به فرد کمک می‌کند تا محیط‌های زبانی و فرهنگی‌ای را که زبان در آن‌ها به کار می‌رود، بهتر درک کند. کسانی که با موضوعات هنر و موسیقی درگیر می‌شوند، قدردانی بیشتری نسبت به هنر و موسیقی پیدا می‌کنند.

علاوه بر این، گنجاندن لغات هنر و موسیقی در آموزش زبان می‌تواند روند یادگیری را جذاب‌تر و مرتبط‌تر سازد. بسیاری از کسانی که می‌خواهند زبان یاد بگیرند، متوجه می‌شوند که وقتی واژگان با علایق آن‌ها پیوند داشته باشد، راحت‌تر آن‌ها را به خاطر می‌سپارند. کسانی که به طراحی یا نواختن ساز علاقه دارند، می‌توانند آگاهانه از واژگان جدید در فعالیت‌های هنر و موسیقی خود استفاده کنند و بدین ترتیب یادگیری‌شان را تقویت کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Welcome to Easy Education Online Academy

به جمع خانواده اکادمی آسان در انستاگرام بپیوندید!